نفوذ و ابعاد نامرئی آن
اگرچه در برداشت اولیه نفوذ میتواند به گونهای تفسیر شود که حاکی از تحمیل ارزشهای بیگانه به فرهنگ بومی و جهت دادن به افکار جامعه در راستای اهداف دشمنان انقلاب اسلامی تعبیر شود اما بهنظر میرسد دامنه و گستره این موضوع بسیار وسیعتر و عمیقتر از تصورات اولیه نسبت به آن است. یکی از ابعاد نامرئی «نفوذ» را باید در بنیانهای فکری و عقیدتی و جریانهای مسلم فرض دانسته شده جستجو کرد.
هنگامی که از مفاهیم کلیدی در علوم مختلف سخن به میان میآید، بهصورتی نا خواسته و شاید نامحسوس و حتی ناخودآگاه ما از ادبیاتی بهره میبریم که خود تولید تفکر اومانیستی و سکولاریستی غربی است.
بهعنوان مثال وقتی از «توسعه» سخن میگوییم، این واژه در غرب تعاریف روشنی دارد و بیشتر متمایل به ارزشهای غربی است، یعنی آنان توسعه را پیشرفتی میدانند که ملازم با تفکر مدرنیستی غربی و لیبرالیسم از دیدگاه غرب باشد در حالی که در جامعه اسلامیپیشرفت زمانی میتواند مورد تائید واقع شود که حافظ ارزشهای دینی و انقلابی باشد و این موضوع دو برداشت متفاوت را به ذهن متبادر میسازد.
مثال دیگر درکی است که ما از برخی گفتمانهای رایج داریم، هنگامی که از «خانواده» بهعنوان اصلیترین و ابتداییترین نهاد اجتماعی سخن میگوییم در واقع تصور اولیه ما «خانواده هستهای» با تعاریف غربی آن است در حالی که خانواده در باور اسلامی ـ ایرانی لزوما خانواده هستهای نیست و پی گیری سیاست جمعیتی ابلاغ شده از سوی مقام معظم رهبری نقطه تأکیدی بر این موضوع است.
به همین معنا میتوان گفت نفوذ ریشه در بنیانهای فکری و پارادایمهایی دارد که سایر اصول و مبانی بر پایه آن شکل میگیرد و استوار میشود.
یکی از مهمترین وظایف سازمانهای رسانهای و بهویژه رسانه ملی در کشور ما شناخت این بنیانها و ارزشهای حاکم بر آن است بنابراین نیازمند نوعی بازاندیشی در پارادایمهای رایج هستیم زیرا تنها در این صورت است که میتوان معیار و مقیاسی برای تحولات و درک و فهم آنها در سطوح اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و سیاسی بهدست آورد.
در اینجا با نوعی «بازیهای زبانی» روبهرو هستیم آنها که از ابتدا مبارزین فلسطینی را ستیزه جویان معرفی کردهاند، «بیداری اسلامی» را «بهار عربی» خواندهاند، رژیم غاصب صهیونیستی را «دولت قانونی اسرائیل» نامیدهاند، شیعیان مظلوم یمنی را شورشیان حوثی لقب دادهاند و استکبار جهانی را پرچمدار صلح و دوستی و مدعی رهبری جهان نوین دانستهاند در واقع بنیان هایی را پایهگذاری کردهاند که سایر اقدامات بر مبنای این اصول طراحی و تبیین شود، بنابراین فهم صحیح ابعاد نامرئی نفوذ تنها راهی است که ما را از بازی کردن در زمین حریف و فرو افتادن در دنیای واژگانی آنها دور میکند و دستاندرکاران فرهنگی کشور را به این نکته واقف میسازد که خود مبدع مفاهیم تازهای باشند و نه تنها بر صحت آن تأکید کنند که تلاش نمایند این مفاهیم را به خارج از مرزهای کشور تسرّی داده و ادبیات نوینی بر مبنای ارزشهای دینی ـ انقلابی خلق کنند.
این مهم تنها با بصیرت و فهم درست و تحلیل دقیق شرایط و معادلات گوناگون سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جامعه امکانپذیر است، وظیفهای که همه ما باید بیش از پیش به آن توجه کنیم و در راستای تحقق آن گام برداریم.
دکتر محمدحسین صوفی - عضو هیات علمیدانشگاه صدا وسیما